وقتی همه خوابیده اند.آن هنگام که دل آسمان شب برای دیدار خورشید تاریک و تنگ شده است
ناگهان نوایی از سوی آسمان دلتنگ، به گوش میرسد: .خدا بزرگتر است.خدا بزرگتر است.خدا بزرگتر است خدا بزرگتر است.باتمام وجود گواهی میدهم هیچ خدایی جز او نیست.
.
و ناگهان. از میان همه ی تن های خسته و بخواب رفته تنها، قلیلی بیدار میشوند.
با آب زلال گرد خواب از صورت و دست میشویند.
و می ایستند .
و میگویندخدا بزرگتر استخدا بزرگتر است گواهی میدهم خدایی جز الله نیست.و اما بعد از ستایش خداوند عالمیان به عظمت خالق پاک و منزهشان سر تعظیم فرود می آورند.
و با احترام پیشانی به خاک میگذارند
و میگویند: پاک است خداوند بلند مرتبه.
و کمی بعد.
سلام و درودی به پیام آورشان.
و سلامی برای خودشان و نیز بر بندگان نیکو کردار .
و در پایان سلام خدایشان به آنها.
و ناگهان دوباره خورشید طلوع میکند و به دیدار آسمان می شتابد.
سحرگاه غدیر 97
درباره این سایت